اولین لبخند تو
مرد کوچکم اولین لبخندت برام عمره دوباره بود...وقتی ۱ ماه و نیمت بود یعنی ۱۵ مهر ۹۴ شب خونه مامان بدری بودیم ساعت ۲نصفه شب بود که گشنت شده بود بلند شدی شیر بخوری تا اولین میکو زدی یه دفعه نگام کردی خندیدی و خودتی چسبوندی به سینم نمی دونی چه حالی شدم انگار داشتی از من تشکر میکردی...همون موقع بابا مجید و بیدار کردم و براش با ذوق تعریف کردم الانم خیلی موقع ها ااینکارو میکنی و من غرق لذت میشم عاشقتم شیرینننم👶❤💋
اولین غلط زدن پندار
پسر من اولین بار تو دو ماه نیمگیت وقتی رو شکم گذاشتمت یه دفعه خودت برگشتی و منو نگاه کردی خندیدی نمیدونی چقد ذوق کرده بودم هی برات دست میزدم و آفرین میگفتم توام از ذوق من هیجان زده شده بودیو هی دست و پا میزدی شیرینم